امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

دفتر خاطرات امیرعلی جون عشق مامان و بابا

سال نو مبارک+ عکس های شانزده ماهگی

عکس های شانزده ماهگی و سفر به یزد       عکس های شانزده ماهگی اینم از سفره هفت سین امسال ما این هفت سین هم یک هفت سین قرآنی با عکس های امیرعلی است. پنجم فروردین 1394 پسر شیطون و بلا آخر شبی در حال خوردن شکلات قربونی گوسفند مراسم فاطمیه (خونه بابا حاجی شون )   امامزاده اسماعیل سفر به یزد در نیمه دوم عید نوروز (1394/01/08)     یزد: دخمه زرتشتیان (1394/01/08)                       ...
28 فروردين 1394

عکس های 15 ماهگی

عکس های 15 ماهگی عکس های 15 ماهگی         یک روز زیبا توی حیاط   امیر علی جون سرما خورده بود و گلوش درد می کرد برای همین گلوش رو بستم.     حرم شاه عبدالعظیم حسنی( شهر ری) (1393/12/29)   مزار شهدا (آخرین پنج شنبه سال 1393)     ...
28 فروردين 1394

عکس های 14 ماهگی و سفر به مشهد

عکس های 14 ماهگی و سفر به مشهد پسر قشنگ مامان دقیقا موقع رفتن به بیرون یادش می افته که می خواد بازی کنه یا تلوزیون نگاه کنه م وای این بالا چرا رفتی تو حیاط خونمون یک روز آفتابی دیگه تو حیاط بچه بیا لباستو بپوش سفر 4 روزه به مشهد     شما عاشق دویدن تو صحن بودید اصلا دوست نداشتی دستت رو بچسبیم       امیرعلی و بابایی     عکس در آخرین روزهایی 14 ماهگی     ...
5 اسفند 1393

عکس های سیزده ماهگی امیرعلی

عکس های 13 ماهگی امیرعلی تولد تولد تولدت مبارک کارت دعوت   ساعت تولد امیرعلی : 10:30صبح به همراه اولین عکسی که در بیمارستان ازش گرفتیم. تاریخ بدنیا آمدنش متن تشکر از مهمان ها تزیینات سقفی ریسه عکس های تولد از یک ماهگی تا 12 ماهگی اینم خود گل پسر که درگیر کلاهش بود     خوراکی ها                     ...
3 اسفند 1393

عکس های دوازده ماهگی گل پسر مامان

عکس های دوازده ماهگی امیرعلی پس گل مامان وارد 12 ماهگی شده  و مامان کمتر فرصت می کنه پای کامپیوتر بشینه و وبلاگش رو آپ دیت کنه. آخه هر وقت کامپیوتر رو روشن می کنم می دویی و  میای اون رو خاموش می کنی یا اینکه مودم رو در میاری یا پاهات رو بلند می کنی تا قدت به دکمه های کیبورد برسه و اون رو بزنی. لپ تاپ رو که اصلا جرات نمی کنیم بیاریم وسط ،تو این یک سالی که بدنیا آمدی فقط یکی دوبار روشنش کردیم شیرجه می ری روش بس که بازیگوش و بلایی. تو هفته های آخر دوازده ماهگی شما راه افتادید اولین باری که راه رفتی وقتی بود که داشتی شبکه پویا نگاه می کردی و تمام حواست به تلویزیون بود و از این ور اتاق تا جلوی تلویزیون رفتی و من بابا مات و م...
14 دی 1393